کلام نور

مطالب قرآنی

کلام نور

مطالب قرآنی

تفسیر آیات نماز شب در قرآن کریم


در آیاتی از قرآن کریم، به مسئله نماز شب پرداخته شده است که عبارتند از: آیات 1-8 و 20 سوره مزمل و آیات 17و18 سوره ذاریات. این نوشتار به تفسیر این آیات می¬پردازد. از بررسی این آیات، این نتیجه حاصل می¬شود که نماز شب مستحب مؤکد است؛ زمان دقیق آن در آیات مشخص نشده است، اما روایات به آن اشاره کرده‌اند؛ تعداد رکعات نماز شب در قرآن ذکر نشده است، ولی روایات آن را 11رکعت دانسته¬اند؛ عظمت نماز شب به اندازه‌ای است که پیامبراکرم(ص) به وسیله آن آمادگی برای دریافت قول ثقیل (قرآن) را پیدا می‌کند؛ خداوند در آیات برای نماز شب تخفیفی قائل شده است، از این رو هرکس هرچقدر که توان داشته باشد می‌تواند به این فضیلت بپردازد. 

 

طرح مسئله
از جمله سؤالاتی که در این تحقیق قابل طرح است از این قرار می‌باشند: 1. آیا نماز شب واجب است یا مستحب؟ 2. آیا زمان به جا آوردن نماز شب در قرآن آمده است؟ 3. نماز شب چند رکعت است و چگونه باید خوانده شود؟ 4. خواندن نماز شب برای پیامبر اکرم(ص) چه ثمره‌ای داشته است؟ نگارنده سعی کرده است تا با رجوع به تفاسیر معتبر به سؤالات فوق پاسخ گوید از این رو در این تحقیق آیات 1-8 و 20 سوره مزمل و آیات 17و18 سوره ذاریات مورد بررسی قرار گرفته‌اند. 
1. تفسیر آیات 1-8 سوره مزمل
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏. یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ. قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلِیلاً. نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً. أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً. إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً. إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً. إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً. وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلاً» (مزمل، 1-8)؛ «به نام خداى بخشاینده مهربان‏. اى جامه بر خود پیچیده. شب را زنده بدار، مگر اندکى را. نیمه‏اى از آن را، یا اندکى از نیمه کم کن. یا اندکى بر نیمه بیفزاى و قرآن را شمرده و روشن بخوان. ما به تو سخنى دشوار را القا خواهیم کرد. هر آینه شب‏هنگام از بستر برخاستن، موافقت زبان و دل را افزاینده‏تر است و بیان سخن را استواردارنده‏تر. که کارهاى تو در روز بسیار است. و نام پروردگارت را یاد کن و از همه ببر و به او بپیوند».
1-1. معنای کلمات
مزمل: در اصل متزمل بوده که تاء در زاء ادغام شده و به معنای پیچیده در لباس می‌باشد (زمخشری، 1407ق، ج4، ص634؛ بیضاوی، 1418ق، ج5، ص255؛ طوسی، بی¬تا، ج10، ص161).
ترتیل: به معنای ترتیب و ادای حروف از مخارج آن است (طبرسی، 1372ش، ج10، ص567؛ زمخشری، 1407ق، ج4، ص637؛ طوسی، بی‌تا، ج10، ص162) به نحوى که حروف پشت سر هم آن روشن و جداى از هم به گوش شنونده برسد (طباطبایی، 1417ق، ج20، ص61).
القاء: مانند تلقیه انداختن. مى‏گویى مسئله‌اى به فلانى القا کردم؛ یعنى طرح نمودم که پاسخ دهد (طبرسی، 1372ش، ج10، ص567).
قول ثقیل: مراد قرآن می‌باشد (طباطبایی، 1417ق، ج20، ص62).
وطأ: به معنی گام برداشتن و یا به معنی موافق بودن است (قربانی لاهیجی، 1380ش، ص286).
اقوم: مستقیم‏تر است و درست‏تر گفتن و خالص‏تر در عبادت بودن است (طبرسی، 1372ش، ج10، ص567).
سبح: گردیدن و شنا نمودن می‌باشد و از همین است شناورى در آب براى گردیدن و رفت و آمد او (طوسی، بی‌تا، ج10، ص163) برخی گفته‌اند به معنای دویدن و تند راه رفتن در آب است (طباطبایی، 1417ق، ج20، ص64) و اما در اینجا کنایه از غور در مهمات زندگی و سرگرمی به انواع مشکلات زندگی است (قربانی لاهیجی، 1380ش، ص287)
تبتل: انقطاع به حق‌تعالى و بریدن از ما سواى اوست و اخلاص عبادت براى اوست (زمخشری، 1407ق، ج4، ص639؛ بیضاوی، 1418ق، ج5، ص256؛ طوسی، بی‌تا، ج10، ص164).
1-2. نکته‌های تفسیری
«یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ»
قتاده گوید: یعنی اى پیچیده در لباس خود. عکرمه گوید: یعنی متحمّل بار سنگین نبوّت (طوسی، بی‌تا، ج10، ص161). سدى گوید: یعنی اى خوابیده که در لباس خود فرو رفته‏اى. بعضى گفته‏اند که آن حضرت در اوّل وحى که جبرئیل براى او فرمان رسالت را آورد از ترس این مسئولیت بزرگ جامه به خود پیچید تا مأنوس به وحى شد و در اوّل وحى و رسالتش به لقب «یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ» خطاب شده که به چیزى ترسیده بود (طبرسی، 1372ش، ج10، ص568) بر طبق روایتی برخی گمان می‌کنند که پیامبر در اول رسالت گمان می‌کرده که حالت روانی پیدا کرده و جن زده شده است و نیز از دیدن جبرئیل بر بالای سرش ترسیده است و از این رو به خدیجه گفته تا او را بپوشاند (ر.ک: زمخشری، 1407ق، ج4، ص636)، در صورتی که پیامبر تا به مرحله عالی تلقی وحی صعود نکند و ظرفیت پذیرش معارف بلند و احکام متعالی اسلام را پیدا نکند، وحی بر او نازل نخواهد شد و چون این ظرفیت گسترده مقول به تشکیک است، از این رو در عین اینکه در طول 40 سال عمر پربرکتش به اشکال مختلف به وسیله روح القدس هدایت می‌شد و تعالی روحی از اعتکاف در کوه حرا و غیره تحصیل می‌فرمود، با دستور «قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلِیلاً ...» آمادگی کامل برای تحمل «قول ثقیل» پیدا کرد و چنین فردی هیچ‌گاه چنان حالت پریشانی را با دیدن جبرئیل که گفته شد، پیدا نخواهد کرد (قربانی لاهیجی، 1380ش، ص280). 
البته از ظاهر این جمله برمى‏آید در آن ساعتى که این سوره نازل مى‏شده، آن جناب جامه‏اى را به خود پیچیده بوده، از این جهت به «مزمل» مورد خطاب قرار گرفته است. بنابراین کسانى خیال نکنند این خطاب جنبه توبیخ و یا تحسین دارد، بله ممکن است از سیاق آیات استفاده شود که گویا آن جناب در مقابل دعوتش مورد استهزا و اذیت قرار گرفته، و براى خاطر خدا اندوهناک شده، و براى دفع غم و اندوه خود جامه‏اى به خود پیچیده تا لحظه‏اى استراحت کند، در این هنگام خطاب شده که اى جامه به خود پیچیده برخیز، نماز شب بخوان و در برابر آنچه به تو مى‏گویند صبر کن، همان‌طور که به عموم مسلمانان سفارش کرده براى مقاوم شدن در برابر ناملایمات از صبر و نماز کمک بخواهند. اما آنچه عکرمه گفته؛ یعنی متحمّل 
«قُمِ اللَّیْلَ إِلَّا قَلِیلًا» 
یعنی برخیز شب را براى نماز (همان) مگر اندکى؛ زیرا قیام در شب عبارت از نماز شب است (طبرسی، 1372ش، ج10، ص568؛ بیضاوی، 1418ق، ج5، ص255).
«نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلًا أَوْ زِدْ عَلَیْهِ» 
این فراز را دو جور تفسیر کرده‌اند که عبارتند از: 1. آن قسمتی که قیام می‌کنی نصف شب و یا کمتر از نصف و یا بیشتر از آن یعنی دو ثلث شب، خواهد بود که در اینجا «نصفه» بدل از «لیل» می‌باشد. 2. آن قسمتی که قیام نمی‌کنی نصف شب و یا کمتر و یا بیشتر از آن خواهد بود که در اینجا «نصفه» بدل از «الّا قلیلاً» می‌باشد (طبرسی، 1372ش، ج10، ص568). بنابراین معنا در هردو یکی است و مؤیّد این گفته بیان امام صادق(ع) است که می‌فرماید: قلیل یعنى نصف یا کم کن از قلیل کمى و یا زیاد کن بر قلیل اندکى را (همان). این دو وجه هرچند در نتیجه یکى هستند، لیکن وجه قبلى زودتر به ذهن مى‏رسد، چون احتیاج به رفع ابهام کردن به وسیله بدل از متعلق حکم، سابقه بیشترى دارد، تا احتیاج به رفع ابهام از توابع و ملحقات آن. پس بدل بودن جمله «نصفه ...» از کلمه «لیل» که لازمه آن رفع ابهام از متعلق تکلیف است، به دلالت مطابقى زودتر به ذهن مى‏رسد، از اینکه بدل باشد از کلمه «قلیلاً» (طباطبایی، 1417ق، ج20، ص61).
علىّ بن ابى‌لیب گوید: برخیز نصفى از شب را مگر کمى از شبها را که آن شبهاى عذر مانند بیمارى و یا غلبه خواب و درد چشم و مانند آن است و یا کم کن کمى از نصف شب را و یا زیاد کن بر آن نصف (طبرسی، 1372ش، ج10، صص568و569؛ زمخشری، 1407ق، ج4، ص637) و این وجه عیبى ندارد، جز اینکه وجه اول زودتر به ذهن مى‏آید (طباطبایی، 1417ق، ج20، ص61)
خداوند سبحان مخیّر نموده پیامبرش را در این ساعات براى قیام شب و آن را موکول به نظر و خواست آن حضرت نموده و پیامبر(ص) با جمعى از مؤمنان برنامه و عادتشان بر این بود که این مقدار از شب را برخاسته و نماز می‌خواندند و این بر آنها دشوار بود؛ چون بعضى بودند که نمی‌دانستند چه اندازه نماز خوانده¬اند و چه مقدار از شب باقى مانده است. بنابراین تمام شب را بیدار مانده و نماز می‌خواندند، از ترس اینکه مبادا قدر واجب را بجا نیاورده باشند، تا خداوند تخفیف داد بر آنها در آخر این سوره. عایشه گوید: خداوند واجب کرد شب خیزى را در اوّل این سوره پس یک سال پیامبر و اصحابش به این وظیفه قیام نمودند و خداوند در آسمان پایان آن را دوازده ماه قرار داد، تا نازل فرمود در آخر این سوره تخفیف را و قیام شب مستحب شد بعد از اینکه فریضه بود. سعید بن جبیر گوید: بین نزول اوّل این سوره و آخرش ده سال طول کشید. ابن کیسان و مقاتل گفته‌اند: این سوره در مکّه قبل از وجوب نماز یومیّه بوده است، پس از آن به نماز پنج‌گانه منسوخ شد. عبداللَّه بن عبّاس گوید: وقتى اوّل سوره مزمّل نازل شد مسلمانان مانند شب خیزى در ماه رمضان برمی‌خواستند و بین اوّل و آخر سوره یک سال فاصله شد. حسن و عکرمه گفته‏اند: آخر این سوره اوّل آن را نسخ نموده است. اما در ظاهر آیات چیزى که مقتضى نسخ باشد نیست پس بهتر این است که کلام بر ظاهر خودش تفسیر شود که قیام شب مستحبّ مؤکد و مرغوب فیه است نه واجب (طبرسی، 1377ش، ج4، ص382؛ زمخشری، 1407ق، ج4، ص637؛ طوسی، بی‌تا، ج10، ص162)
«وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا» 
در رابطه با این عبارت اقوال مختلفی بیان شده است که از این قرارند:
عبداللَّه بن عبّاس گوید: بیان نما آن را بیان کردنى و قرائت کن سه آیه یا چهار یا پنج آیه را به یک نفس. زجاج گوید: و بیان تمام نمی‌شود که در قرائت قرآن عجله کنى، بلکه به این تمام می‌شود که بیان کنى تمام حروف را و ادا نمایى حقّ آن را از اشباع و غیره. ابوحمزه گوید: به ابن‌عبّاس گفتم من مردى هستم که در قرائت و سخنم شتاب است، ابن‌عبّاس گفت: من سوره بقره را با ترتیل و شمرده قرائت کنم بیشتر دوست دارم که تمام قرآن را بى‌ترتیل بخوانم. مجاهد گوید: ترتیل به معنى ترسل یعنى به آرامى و تأنّى خواندن است. قتاده گوید: معنایش تثبت تثبّتا است یعنى محکم بخوان، محکم خواندنى. از امیرالمؤمنین على(ع) روایت شده است: معنایش این است بیان کن آن را بیان کردنى نه مانند شعر بخوان و نه مثل «بحر رمل» آن را متفرّق و پراکنده نخوان که جملات را جدا جدا ادا نمایى و لیکن بکوب به سبب مرتّب خواندن، دلهاى سخت را و نباشد کوشش و همّ یکى از شما اینکه سوره را زود به آخر رسانى. از امام صادق(ع) روایت شده است: هرگاه به آیه‏اى برخوردى که در آن یادى از بهشت شده از خدا درخواست بهشت کن و هرگاه به آیه‏اى گذشتى که در آن ذکر آتش شده، پناه به خدا ببر از آتش دوزخ. بعضى گفته‏اند: ترتیل آن است که قرائت کنى آن را به ترتیب و پى در پى و تغییر لفظ ندهى و مؤخّرى را مقدّم ندارى. بعضى هم گفته‏اند: معناى رتل ضعف و رتّل به معناى نرمى و لینه در سخن است. از قطرب نقل شده که گوید: مقصود از ترتیل خواندن قرآن است با صوت حزین و مؤیّد این قول روایتى است که ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل نموده است: ترتیل آن است که در قرائت تأمّل و دقّت کنى و آن را با صوت خوب بخوانى. امّ سلمه گوید: رسول خدا(ص) در موقع قرائت قطع می‌فرمود آیه آیه را یعنى وقف می‌فرمود، در هر آیه. انس گوید: رسول خدا(ص) صداى مبارکش را در موقع قرائت قرآن می‌کشید. عبداللَّه بن عمر گوید: رسول خدا(ص) فرمود: گفته می‌شود در قیامت به قارى قرآن بخوان و بالا برو و مرتّب بخوان چنانچه در دنیا مرتّب می‌خواندى و به درستى که منزل تو در آخر آیه‏اى است که می‌خوانى (طبرسی، 1372ش، ج10، ص569؛ طبرسی، 1377ش، ج4، ص383؛ طوسی، بی‌تا، ج10، ص162) 
همان‌طور که دیدید یکی از معانی ترتیل را «با صوت خوب خواندن» در نظر گرفته‌اند. باید به این نکته اشاره کرد که قرآن را با صدای نیکو خواندن مستحب است، ولی با آهنگ اهل طرب و غنا خواندن جایز نیست، از جمله اینکه در حدیثی از پیامبراکرم(ص) آمده است: «قرآن را با آهنگ عرب و صدای آنها بخوانید و از خواندن آن با لحن اهل فسق و گناه دوری کنید...» (قربانی لاهیجی، 1380ش، صص284و285).
«إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا» 
یعنى ما بزودى وحى می‌کنیم و القا می‌نماییم سخنى که سنگین باشد بر تو و بر امّت تو. قتاده و مقاتل و حسن گویند: سنگینى آن بر امّتش براى اوامر و نواهى و حدود است. ابن‌زید گوید: به خدا قسم آن سنگین مبارکى است چنانچه در ترازوهاى قیامت هم سنگین است. بعضى گفته‏اند: سنگین است که نتواند آن را متحمّل شود، مگر قلبى که به تأیید و کمک خدا موفّق و کسى که به توحید پروردگار مؤیّد باشد. فرّاء نحوى گوید: سنگین است؛ یعنى سخن پست و بى‌معنا نیست؛ زیرا کلام پروردگار است. بعضى دیگر گفته‏اند: معنایش این است که آن قول عظیم الشّأن است، مثل اینکه می‌گویند: این سخن سبک و ناچیز و آن سخن سنگین و ارزنده است وقتى که به موقع و بجا گفته شود. برخی نیز گفته‏اند: سنگین است نزول آن؛ زیرا حال پیامبر(ص) موقع نزول آن تغییر می‌کرد و عرق می‌نمود و اگر به مرکبى سوار بود و وحى می‌رسید مرکب آن حضرت توانایى رفتن نداشت فوراً می‌خوابید (طوسی، بی‌تا، ج10، ص162؛ طبرسی، 1372ش، ج10، ص570). از پیامبراکرم(ص) درباره چگونگی وحی پرسیده شد و ایشان فرمود: گاهى مانند صداى زنگ می‌آید و آن بر من سخت و مرا کوفته و خسته نموده و آنچه بگوید محفوظ می‌شوم. و گاهى فرشته‏اى به صورت مردى متمثّل شده و آنچه می‌گوید حفظ می‌شوم. عایشه گوید: گاهى می‌شود که پیغمبر(ص) سوار بر مرکب بود که وحى می‌رسید و پیامبر می‌زد به گردن شترش. عایشه در جای دیگر گوید: دیدم روز سردى وحى بر آن حضرت نازل شد و او را چنان فشرد و کوفته نمود که عرق از پیشانى مبارکش می‌ریخت. بعضى گفته‏اند: سنگین است بر کفّار به منظور روشن شدن نادانى و گمراهى و زشتى افعال آنان. برخی نیز گفته‌اند: سنگینى قرآن کنایه از بقاى آن در طول روزگار است، چون یکى از خصوصیات هر چیز سنگین، این است که در جاى خود ثابت بماند (طبرسی، 1377ش، ج4، صص383و384؛ زمخشری، 1407ق، ج4، ص638؛ بیضاوی، 1418ق، ج5، ص255). امّا آنچه از ظاهر آیه به ذهن می‌آید این است: سنگینى بر آن حضرت به این جهت است که در اثر تبلیغ رسالت اذیت مردم نادان و بت‌پرست را متحمل می‌شود و آن قیام شب و جهاد با نفس و ترک راحت و آسایش را ایجاب می‌کند (طباطبایی، 1417ق، ج20، ص63). 
این آیه در مقام تعلیل حکمى است که جمله «قُمِ اللَّیْلَ ...» بر آن دلالت دارد، در نتیجه به مقتضاى سیاق این معنا را مى‏رساند که اگر گفتیم شب‏زنده‏دارى کن و در شب با خواندن نماز متوجه درگاه ما شو، براى این بود که خود را براى کرامت قرب و شرف حضور و افتخار هم¬کلامى با ما آماده سازى، تا ما قول ثقیلى را بر تو القا کنیم. بنابراین، نماز شب راهى است که آن جناب را به چنین موقعى کریم منتهى مى‏سازد (همان، ج20، ص62). 
وقتى یکى از جهات سنگینى قرآن سنگینى معارف آن، و نیز پذیرفتن شرایع و احکام آن است، قهراً بر امت هم ثقیل خواهد بود، همان‌طور که بر رسول خدا(ص) سنگین بود، پس معناى آیه این است که: ما به زودى به تو وحى مى‏کنیم قولى را که هم بر خودت سنگین است و هم بر امتت، اما سنگینى آن بر خود تو از جهت صعوبت تحقق حقائق آن و از جهت مصائبى است که در طریق ابلاغ آن خواهى دید و سلب راحت و فراغتى است که از تو خواهد شد و از جهت مجاهدت نفس و انقطاع به سوى خدا و زحماتى است که لازمه گرفتن وحى است. اما سنگینى آن بر امتت از این جهت است که آنها هم در پاره‏اى از جهات یاد شده با تو شریکند، از آن جمله تحقق دادن به حقائق قرآن در نفس و نیز پیروى اوامر و نواهى خدا و رعایت حدود آن است، که هر طایفه از طوایف امت به قدر وسع و طاقتش باید این رنجها را تحمل کند (همان، ج20، ص63). 
«إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ» 
مراد از «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ»؛ «انّ ساعات اللّیل» است؛ چون ساعات از لیل ناشى و ایجاد می‌شود و در واقع تقدیر جمله چنین است: «انّ اللّیل النّاشئة». و بنابراین معناى جمله این است: همانا ساعتهاى شب. ابن‌عبّاس گوید: آن تمام شب است براى اینکه بعد از روز می‌آید. مجاهد گوید: آن ساعت تهجّد از شب است. عبداللَّه بن مسعود و سعید بن جبیر گویند: به لغت حبشیه آن شب خیزی است. عایشه گوید: آن قیام بعد از خواب است. حسن و قتاده گویند: آن قیام بعد از نماز عشاء است. از امام باقر و امام صادق(علیهماالسّلام) روایت شده که فرمودند: آن قیام آخر شب است تا نماز شب (طبرسی، 1372ش، ج10، ص570؛ زمخشری، 1407ق، ج4، ص634). 
برخی نیز گفته‌اند: مراد از «ناشِئَةَ اللَّیْلِ» همان نفوس زکیه شب‌زنده‌داران است که جهت عبادت پروردگار از رختخوابهای خود برمی‌خیزند و به عبادت و راز و نیاز الهی مشغول می‌شوند (قربانی لاهیجی، 1380ش، ص286).
«هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً» 
یعنى آن سنگین‏تر و پرزحمت‏تر و دشوارتر است، براى اینکه شب موقع راحت و آسایش و عمل در آن موجب زحمت و ناراحتى است (طبرسی، 1377ش، ج4، ص384؛ زمخشری، 1407ق، ج4، ص634؛ طوسی، بی‌تا، ج10، صص162و163).
«وَ أَقْوَمُ قِیلًا» 
انس و مجاهد و ابن‌زید گویند: یعنى درست‏تر است براى قرائت و ثابت‏تر است براى سخن به جهت فراغت و آرامش دل و جدا بودن از آنچه دل را مشغول می‌دارد. امام صادق(ع) می‌فرماید: و آن قیام لیل و شب خیزى انسان است از خوابگاهش فقط براى خداى تعالى (طبرسی، 1372ش، ج10، ص570؛ زمخشری، 1407ق، ج4، ص634).
«إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلًا» 
قتاده گوید: معنایش این است که اى محمّد براى تو در روز رفت و آمد و کوششى براى حوائج دنیوی است و مقصود اینکه ایاب و ذهاب و کارهایت در روز بسیار است؛ چون در آن باید تبلیغ رسالت نموده و مردم را دعوت به حقّ و تعلیم واجبات و مستحبّات نموده و اصلاح امور زندگى خود و عیال خود نمایى و در شب دلت براى یاد خدا و قرائت آماده و فارغ است، پس ساعات شب را براى عبادتت قرار بده، براى اینکه نصیب خود را از خیر دنیا و آخرت بگیرى (طبرسی، 1372ش، ج10، صص570و571؛ بیضاوی، 1418ق، ج5، ص256؛ طوسی، بی‌تا، ج10، ص164؛ طباطبایی، 1417ق، ج20، ص64).
«وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ»
یعنى یاد کن اسمای خداوند متعال را که به آن خدا را عبادت می‌کنى (طوسی، بی‌تا، ج10، ص164) مانند یا اللَّه یا رحمان و یا رحیم. بعضى گفته‏اند: در اوّل نمازت بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بخوان که از برکت قرائت و خواندن آن تو را به پروردگارت رسانیده و از ما سوى آن قطع می‌سازد. بعضى نیز گفته‏اند: به عملت فقط خدا را قصد کن همان‌گونه که امام سجاد(ع) در مناجاتش می‌فرماید: «انت لا غیرک مرادى» (طبرسی، 1372ش، ج10، ص571). 
«وَ تَبَتَّلْ إِلَیْهِ تَبْتِیلًا» 
ابن‌عباس و دیگران گویند: یعنى خالص کن خالص کردنى در دعا و عبادت. عطاء گوید: منقطع شو به سوى او منقطع شدنى و آن اصل و ریشه بندگى است. شقیق گوید: توکّل کن بر او توکّل کردنى. ابن زید گوید: فارغ کن خود را براى عبادت او. در حدیث نهى از تبتّل آمده و مراد آن انقطاع از مردم و جماعات است و لازم بود که بگوید «تبتّلا» که «تبتیلا» گفت براى مطابقت اواخر آیات سوره. از امام باقر و امام صادق(علیهماالسّلام) روایت شده است: تبتّل در اینجا بلند کردن دو دست است در نماز (یعنى قنوت نماز). در روایت ابى بصیر از امام صادق(ع) نقل شده است: آن بلند کردن دستت به سوى خدا و تضرّع و نیایش در پیشگاه اوست. اگر ما ذکر را به ذکر لفظی حمل کنیم، این معنا یعنی «بلند کردن دست به سوی خدا»، مناسب‌تر از معنای اول یعنی «خالص کردن دعا و عبادت» است (طبرسی، 1372ش، ج10، ص571؛ طبرسی، 1377ش، ج4، ص385؛ طباطبایی، 1417ق، ج20، ص65).
2. تفسیر آیه 20 سوره مزمل
«إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنى‏ مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ وَ اللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضى‏ وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (مزمل، 20)؛ «پروردگار تو مى‏داند که تو و گروهى از آنان که با تو هستند نزدیک به دو ثلث شب و نیم شب و ثلث شب را به نماز مى‏ایستید. و خداست که اندازه شب و روز را معین مى‏کند. و مى‏داند که شما هرگز حساب آن را نتوانید داشت. پس توبه شما را بپذیرفت. و هرچه میسّر شود از قرآن بخوانید. مى‏داند چه کسانى از شما بیمار خواهند شد، و گروهى دیگر به طلب روزى خدا به سفر مى‏روند و گروه دیگر در راه خدا به جنگ مى‏روند. پس هرچه میسر شود از آن بخوانید. نماز بگزارید و زکات بدهید و به خدا قرض الحسنه دهید. و هر خیرى را که براى خود پیشاپیش بفرستید، آن را نزد خدا خواهید یافت. و آن پاداش بهتر است و پاداشى بزرگ‏تر است. و از خدا آمرزش بخواهید، زیرا خدا آمرزنده و مهربان است».
2-1. معنای کلمات
ادنی: کلمه«أدنى» اسم تفضیل از مصدر «دنو» است، که به معناى نزدیکى است، ولى در عرف استعمال این ماده در موردى شایع شده که علاوه بر نزدیک بودنش به چیزى کمتر از آن هم باشد، مثلاً عدد «نه» و عدد «یازده» هردو به عدد ده نزدیکند، اما کلمه «أدنى من عشرة» را تنها در پایین‏تر از ده مثلاً «نه» استعمال مى‏کنند، نه در بالاتر از آن مثلاً «یازده» (طباطبایی، 1417ق، ج20، صص74و75).
احصاء: مصدر فعل «تحصوه» است، به معناى به دست آوردن و احاطه یافتن به مقدار هر چیز، و تعداد آن است (همان، ج20، ص75).
2-2. نکته‌های تفسیری
«إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنى» 
یعنی البتّه پروردگار تو اى محمّد می‌داند که تو برمی‌خیزى کمتر و نزدیک‌تر (طبرسی، 1372ش، ج10، ص575) مراد از «أَنَّکَ تَقُومُ» بپاخاستن جهت شب زنده‌داری و تهجّد است (قربانی لاهیجی، 1380ش، ص291).
«مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ» 
یعنی از دو ثلث شب و نیمى از شب و یک سوّم از شب را یعنى کمتر از نصف و ثلث شب را و هاء به لیل برمی‌گردد یعنى نصف شب و ثلث شب و معناى آن این است که تو برمی‌خیزى در بعض شبها نزدیک به دو ثلث و در بعضى از شبها نزدیک از نصف شب و نزدیک یک سوّم شب. برخى گفته‏اند که هاء به ثلثین برگردد و نزدیک‌تر از نصف ثلثین و ثلث ثلثین است و وقتى منصوب خوانده شد، معناى آن این می‌شود که برمی‌خیزى نیمى از شب و ثلثى از شب را (طبرسی، 1372ش، ج10، ص575؛ طوسی، بی‌تا، ج10، ص170)
بنابراین برای دو کلمه «نِصْفَهُ» و «ثُلُثَهُ» دو قول است: 1. هردو منصوب باشند به این معنى که تو اى محمّد کمتر از دو سوّم شب را برمى‏خیزى و نیمى یا ثلثى از آن را برمى‏خیزى. 2. هردو مجرور خوانده شوند یعنى کمتر از نصف و ثلث شب برمى‏خیزى (طبرسی، 1377ش، ج4، ص387). 
«طائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ» 
یعنی گروهى از کسانى که با تو هستند در ایمان. از ابن عبّاس درباره قول خداوند «وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ» روایت شده است: یعنى على(ع) و ابوذر (طبرسی، 1377ش، ج4، ص387؛ طباطبایی، 1417ق، ج20، ص75) 
حرف «من» براى تبعیض است، و بنابراین، آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه بعضى از مؤمنان نماز شب مى‏خواندند، همان‌طور که رسول خدا(ص) مى‏خواند. ولى بعضى از مفسران حرف «من» را بیانیه گرفته‏اند، که درست نیست (طباطبایی، 1417ق، ج20، ص75). بنابراین قیام به شب‌زنده‌داری و انجام نوافل و قرائت قرآن، همان‌گونه که برای پیامبراکرم(ص) مطلوب بوده، برای یارانش نیز مطلوب خواهد بود (قربانی لاهیجی، 1380ش، ص290).
«وَ اللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ» 
یعنی و خداوند اندازه می‌گیرد شب و روز را یعنى اندازه می‌گیرد اوقات و ساعات شب و روز را تا بدانید در آن ساعات بر چه شما را امر می‌کند. عطاء گوید: معنایش این است آنچه بکنید و بجا آورید از نظر او فوت نمی‌شود و مقصود این است که او می‌داند مقدار شب و روز را پس می‌داند آن مقدارى که شما برخاسته و نماز می‌خوانید از شب (طبرسی، 1372ش، ج10، ص575). 
از ابن‌عبّاس و على(ع) و ابوذر، روایت شده است: یعنی خدا شب و روز را اندازه‏گیرى مى‏کند و جز او کسى بر این کار قادر نیست، از این رو مى‏داند چه اندازه از شب را براى عبادت‏ برمى‏خیزند (طبرسی، 1377ش، ج4، ص387).
«عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ» 
یعنی می‌داند که شما هرگز نمی‌توانید اوقات آن را بشمارید. مقاتل گوید: بودند مردمى که تمام شب را از ترس اینکه مبادا کوتاهى و تقصیر در واجب نموده باشند نماز می‌خواندند پس خداى سبحان فرمود: دانست که شما نمی‌توانید حساب شب را داشته باشید یعنى طاقت شناخت این را ندارید. حسن گوید: آن مردم آن‌قدر قیام کردند و بر روى خود ایستادند تا پایشان ورم کرد پس خداى سبحان فرمود: شما طاقت احصای آن را حقیقتاً ندارید. جبائى گوید: معنایش این است که هرگز طاقت مداومت بر قیام شب را ندارید و از شما تقصیر در آن واقع می‌شود (طبرسی، 1372ش، ج10، ص575؛ طبرسی، 1377ش، ج4، ص387). 
پس مراد از اینکه فرمود: «خدا دانست که شما نمى‏توانید این مقادیر را به دست آورید» این است که این احاطه براى عموم شما مکلفان میسر نیست، نه اینکه حتى هیچ فردى نمى‏تواند چنین احاطه‏اى پیدا کند (طباطبایی، 1417ق، ج20، ص75).
«فَتابَ عَلَیْکُمْ» 
یعنی پس بازگشت نمود به شما به اینکه آن را مستحبّ قرار داد و واجب قرار نداد. بعضى گفتند: معنایش این است که گناهى بر ترک نماز شب بر شما لازم نکرد چنان که تائب را عقابى لازم نیاید یعنى تبعات و آثار گناه که عذاب قیامت باشد، از تائب به سبب توبه برداشته شود. بیشتر مفسّران گفته‌اند: «فتاب علیکم» یعنى پس تخفیف داد بر شما (طبرسی، 1372ش، ج10، ص575؛ طباطبایی، 1417ق، ج20، صص75و76).
«فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» 
یعنی پس آنچه میسورتان می‌شود از قرآن بخوانید در نماز شب. نیز اجماع کرده‌اند مفسّران که مقصود از قیام اوّل سوره در قول خدا «قُمِ اللَّیْلَ» آن قیام براى نماز است مگر ابومسلم که می‌گوید: مقصود قرائت مطلق قرآن است. بعضى گفته‏اند: معناى «فاقروا» پس نماز بخوانید آن مقدار که میسورتان باشد و تعبیر کرده از صلاة به قرآن براى اینکه نماز شامل قرائت قرآن هم است و کسى که می‌گوید مراد به آن قرائت قرآن است در غیر نماز نزد بیشتر مفسّران محمول به استحباب است نه واجب، براى اینکه اگر قرائت واجب باشد حفظ آن نیز واجب باشد. بعضى نیز گفته‏اند: محمول بر وجوب است؛ زیرا قارى از اعجاز قرآن و آنچه در آن است، از دلیلهاى توحید و ارسال پیامبران، مطّلع می‌شود و لازم هم نمی‌آید که حفظ قرآن واجب باشد؛ زیرا آن از مستحبّاتی است که به آن تأکید شده و مورد رغبت شارع است. آن‌گاه اختلاف کرده‏اند در مقدارى که متضمّن این امر است از قرائت. 
از این رو پنجاه، صد، دویست و یک سوم قرآن را اراده کرده‌اند. اما ظاهر آیه اینکه معناى «ما تیسّر» مقداری است که شما اراده نموده و دوست داشتید (طبرسی، 1377ش، ج4، ص387؛ زمخشری، 1407ق، ج4، ص644). 
اگر حرف «فاء» را بر سر جمله آورد، و فرمود «فاقرؤا»، براى این بود که بفهماند این تخفیف نتیجه علم خدا به دشوارى آن اندازه‏گیریها براى مکلفان است. و لازمه این تخفیف توسعه یافتن تکلیف براى عموم مکلفان، و برخوردارى همه از نعمت شب‏زنده‏دارى است، هرکس به مقدار وسعش، نه اینکه خواسته باشد حکم ثلث و نصف و کمتر از دو ثلث را حتى براى آن فردى که قدرت احصاى آن را دارد نسخ کند، براى اینکه گفتیم این عمل براى غالب مردم دشوار است نه براى همه، و اگر براى همه غیر میسر بود، و حتى یک نفر هم قادر به انجام‏ آن نبود از اول تشریع نمى‏شد، چون خداى تعالى هیچ فردى را تکلیف به غیر میسور نمى‏کند «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» علاوه بر این، در آیه شریفه پیغمبر خود و طایفه‏اى از مؤمنان را تصدیق کرده که ثلث و یا نصف و یا کمتر از دو ثلث را شب‏زنده‏دارى مى‏کردند، و مى‏توانستند این اندازه‏ها را رعایت کنند، و میسر نبودن آن را به جمیع مردم نسبت داده، و معلوم است که جمیع مردم عبارتند از آنها که این کار را مى‏کردند و آنهایى که نمى‏کردند، پس حکم شب‏زنده‏دارى شاق بر مجموع من حیث المجموع است، نه شاق بر تک تک عموم مسلمانان و چون چنین است، تکلیف را طورى تخفیف داد که هم اصل تکلیف براى افرادى که قادر بر اندازه‏گیرى هستند بماند، و هم آسان‌تر آن براى همه میسور شود، و فرمود «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ»، و حکم شب‏زنده‏دارى چه حد اکثرش یعنى ثلث و دو ثلث و نصف و چه حد اقلش یعنى خواندن مقدار میسور از قرآن براى عموم مؤمنان مستحبّ است (طباطبایی، 1417ق، ج20، ص75).
«عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضى‏ وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» 
یعنی دانست خداوند که بعضى از شما بیمار می‌شوید و برخی به مسافرت می‌پردازند براى تجارت و طلب سود و منافع و برخی قتال و جهاد می‌کنند در راه خدا پس تمام اینها مقتضى تخفیف از شماست. عبداللَّه بن مسعود گوید: هر مردى که چیزى را از شهرستانهاى مسلمانان به مدینه آورد، در حالى که صابر و به حساب خدا باشد و آن را به قیمت روزش بفروشد، نزد خدا در رتبه شهیدان است، آن‌گاه قرائت نمود «وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ...». ابن‌عمر گوید: نیافریده است خدا مرگى که بعد از کشته شدن در راه او باشد که من به آن بمیرم که محبوب‏تر باشد نزد من از اینکه بمیرم بین دشوارى و سختى مسافرتى که در روى زمین جویاى فضل خدا باشم.
و بعضى گفته‏اند: این آیه در مدینه نازل شده به دلیل اینکه نماز و زکاة در مکّه واجب نشده. بعضى هم گفته‏اند: آیه مکّى است و نماز و زکاة هم در مکّه واجب شده است (طبرسی، 1377ش، ج4، ص387؛ زمخشری، 1407ق، ج4، ص644؛ بیضاوی، 1418ق، ج5، ص258).
«فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ» 
یعنی پس قرائت کنید آنچه میسور است از قرآن. روایت شده از امام رضا(ع) از پدرش از جدّش که فرمود: آنچه ممکن است از آن براى شما در قرائت قرآن خشوع قلب و صفای باطن (طبرسی، 1372ش، ج10، ص576).
«وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» 
یعنی و نماز را بپا دارید به حدود و اجزاء و شرایطى که خدا بر شما واجب فرموده (همان). 
مراد از «نمازى که مأمور شده‏اند بجاى آورند» نمازهاى واجب است، بنابراین، اگر آیه را مدنى بدانیم منظور همین نمازهاى واجب پنج¬گانه خواهد بود، و اگر مکى باشد باید بگوییم منظور نمازهایى است که قبل از هجرت واجب بوده. مراد از «زکات» زکات واجب است، و منظور از «قرض دادن آن به خداى تعالى»، انفاقهاى غیر زکات و صدقات مالى است که در راه خدا داده مى‏شود. و عطف امر به اقامه نماز و دادن زکات و قرض دادن به خدا به مسئله تخفیف، براى اشاره به این معنا بوده که تکالیف دینى همچنان به وجوب و اهمیت خود باقى است، و خداى تعالى همچنان به امر آن اعتنا دارد، پس کسى خیال نکند که تخفیف از شب‏زنده‏دارى به سایر وظائف سرایت کرده (طباطبایی، 1417ق، ج20، صص76و77؛ طبرسی، 1372ش، ج10، ص576).
در روایتی در تفسیر قمی آمده است: منظور غیر زکات است (طباطبایی، 1417ق، ج20، ص78). 
«وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ» 
و آنچه از خوبیها براى خودتان جلوتر بفرستید و انجام دهید یعنى طاعت (طبرسی، 1372ش، ج10، ص576).
«تَجِدُوهُ» 
یعنى ثواب آن را مى‏بینید (همان).
«عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْراً» 
نزد خدا و آن خوب است براى شما از بخل ورزیدن و تقصیر نمودن (همان).
«وَ أَعْظَمَ أَجْراً» 
و بزرگ‌تر پاداش است یعنى بالاترین ثواب است و آن در اینجا فضل نامیده می‌شود نزد بصریها و عماد گفته می‌شود نزد مردم کوفه و جایز است که آن صفت براى هاء تجدوه باشد (همان).
«وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» 
یعنی و طلب مغفرت کنید البتّه خدا بخشنده و مهربان است یعنى پرده‌پوشى گناهان شما عفو کننده از شما مهربان است به شما و منعم است بر شما (همان). 
برخی گویند که این آیه ناسخ برای اول این سوره است (طوسی، بی‌تا، ج10، ص170).
سخن در این آیه شریفه براى تخفیف دادن به دستورى است که در اول سوره به شخص رسول خدا(ص) داد، و در آیه «إِنَّ هذِهِ تَذْکِرَةٌ ...» در وسط سوره آن دستور را به عموم مؤمنان تعمیم داد، و آن عبارت بود از پرداختن به نماز شب و تهجّد، در این آیه مى‏خواهد بفرماید: خدا از مؤمنان اکتفا کرد به هر مقدارى که بتوانند از قرآن تلاوت کنند، پس آیه شریفه مى‏خواهد دستور اول سوره را تخفیف دهد، نه اینکه آن را نسخ نموده از قیام در دو ثلث شب و یا نصف آن و یا ثلث آن منع کند (طباطبایی، 1417ق، ج20، ص74). 
در اخبار زیادى وارد شده که خصوص این آیه بعد از گذشتن هشت ماه و یا یک سال و یا ده سال از نزول آیات اول سوره در مکه نازل شد، لیکن این حرف از این نظر سست است که در آیه شریفه جمله «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً» آمده، و ظاهر آن این است که مراد از «زکات»- مخصوصاً بدان جهت که بعد از نماز و قبل از مسئله انفاق مستحبى آمده- زکات واجب باشد، و همه مى‏دانیم که زکات بعد از هجرت در مدینه واجب شده. پس نزول این آیه در مدینه بوده و اینکه بعضى گفته‏اند: زکات در مکه واجب شد، ولى نصاب آن تعیین نشد تا در مدینه معین گردید و همچنین اینکه بعضى دیگر گفته‏اند: ممکن است آیه شریفه قبل از حکمش نازل شده باشد، و حکمش بعد از مدتى که از نزول آیه گذشت واجب شده باشد وجوهى بدون دلیل هستند. علاوه بر بى‏دلیل بودن این سخنان در آیه شریفه سخن از قتال هم رفته، مى‏فرماید: «وَ آخَرُونَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» با اینکه مى‏دانیم در مکه در جو آن¬چنانى مصلحت نبوده که در متن آیه سخن از قتال به میان آید، و به هر حال ظاهر این است که آیه شریفه در مدینه نازل شده باشد نه در مکه، و بعضى از مفسرین هم به این نظریه متمایل شده‏اند (همان).
3. تفسیر آیات 17و18 سوره ذاریات
«کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ. وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» (ذاریات، 17و18)؛ «اندکى از شب را مى‏خوابیدند. و به هنگام سحر استغفار مى‏کردند».
3-1. معنای کلمات
یهجعون: از ماده «هجوع» به معنی خواب شبانه است (قربانی لاهیجی، 1380ش، ص194).
3-2. نکته‌های تفسیری
«کانُوا قَلِیلًا مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ» 
از زهرى و ابراهیم نقل شده است: یعنی مقدار اندکى از شب را مى‏خوابیدند، و بیشتر اوقات شب را نماز می‌خواندند. از سعید بن جبیر از ابن‌عباس و امام صادق(ع) روایت شده است: یعنى اینان کمتر شبى بر آنها می‌گذشت مگر آنکه در آن نماز می‌خواندند، یعنى آنچه در آن می‌خوابیدند روی هم اندک بود، و لیل اسم جنس است. مجاهد گوید: یعنى آنان تمام شب را نمى‏خوابیدند. از ضحاک و مقاتل نقل شده است: وقف بر قلیلاً خواهد بود، به این معنى که اندکى از مردم بودند که شب را اصلاً نمی‌خوابیدند، که بر قلیلاً وقف شده سپس «مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ» جداگانه و ماء نافیه باشد، که به طور کلى خواب از آنان نفى شده یعنى شبها را تا صبح با نماز خواندن و قرائت قرآن احیاء می‌گرفتند. این نظر جای تأمل دارد زیرا اگر ما نفى باشد آنچه که در تحت نفى او باشد بر او مقدم نمی‌شود، مگر آنکه بگوییم «من اللیل» متعلق است به فعل محذوفى که «یهجعون» بر آن دلالت می‌کند (طبرسی، 1372ش، ج4، ص234؛ زمخشری، 1407ق، ج4، ص398؛ طوسی، بی‌تا، ج9، ص383).
«وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» 
حسن گوید: اینان تا سحر به نماز خواندن می‌پرداخته و سپس در سحر به استغفار مشغول می‌شده‏اند، گویی شب گذشته خلافهایی مرتکب شده¬اند (طبرسی، 1377ش، ج4، ص178؛ طوسی، بی‌تا، ج9، ص383). 
«هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ» آنان هستند که اختصاصاً استغفار مى‏کنند؛ چون استغفارشان دوام دارد (طبرسی، 1377ش، ج4، ص178؛ زمخشری، 1407ق، ج4، ص398).
امام صادق(ع) می‌فرماید: سحر در نماز وتر هفتاد بار استغفار می‌گفته‏اند. از مجاهد و مقاتل و کلبى روایت شده است: یعنی اینان سحرها نماز می‌خوانده‏اند، زیرا نمازى که سحرها می‌خوانده‏اند نوعى طلب آمرزش است (طبرسی، 1372ش، ج4، ص234). 
شاید تفسیر استغفار به نماز از این جهت است که استغفار جزئى از نماز شب، یعنى نماز وتر است، همچنان که در آیه «وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» منظور از «قرآن فجر» همان نماز است (طباطبایی، 1417ق، ج18، ص371).
4. ویژگیهای نماز شب
از آنجایی که در قرآن از نماز شب به اجمال سخن به میان آمده بنابراین برای یافتن ویژگیهای این نماز باید به احادیث پیامبر و اهل‌بیت رجوع کنیم؛ چون یکی از وظایف پیامبر و امامان تبیین مجملات قرآن می‌باشد. از این رو در اینجا به برخی از ویژگیهای نماز شب پرداخته می‌شود:
4-1. وقت نماز شب 
وقت نماز شب از عشاء تا طلوع فجر (فرج، 1383ش، ص39) و یا از نیمه شب تا اول صبح صادق و دمیدن سحر است (مقتدری، 1376ش، ص74) ولی در روایات زمانهای خاصی بیان شده و در آنها به قیام توصیه شده است از جمله آنها از این قرارند:
الف) قیام در ثلث آخر شب براساس روایت بخاری از پیامبراکرم(ص) (فرج، 1383ش، صص39-41).
ب) خواب در نصف شب و قیام ثلث آن و خوابیدن در بخش ششم براساس روایاتی که در صحاح سته نقل شده است (همان).
ج) براساس روایات اهل‌بیت هرچه به صبح صادق و اول اذان نزدیک‌تر باشد بهتر و با فضیلت بیشتری است (مقتدری، 1376ش، صص74-76). 
د) براساس روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده بهتر است در یک ششم از نیمه دوم شب نماز بخواند که در این ساعت خداوند دعای او را مستجاب می‌گرداند (ملکی تبریزی، 1388ش، ص526).
هـ) اگر توانست بعد از اینکه شب به نیمه رسید از جای بلند شود چهار رکعت نماز از نماز شب را بجای آورد که پیامبر بعد از خواندن این چهار رکعت می‌خوابید سپس برای خواندن بقیه نماز شب از جای برمی‌خاست (همان).
4-2. تعداد رکعات نماز شب 
براساس روایاتی که در صحیح بخاری و مسلم نقل شده 7، 9، 11 و 13 رکعت ذکر کرده‌اند که البته اهل‌سنت 11 رکعت را بر دیگر موارد ترجیح می‌دهند و علت آن نقل عایشه است (فرج، 1383ش، صص43-46).
روایاتی در اهل‌سنت وجود دارد که براساس آنها پیامبر نماز شبش را پیوسته می‌خوانده ولی چون سخنی از ایشان وجود دارد که ایشان می‌فرماید تا نمازشان را به صورت دو رکعت دو رکعت بخوانند از این رو اهل‌سنت این گونه خواندن نماز شب را ترجیح می‌دهند (همان، صص47-49).
براساس روایات اهل‌بیت نماز شب مجموعاً 11رکعت است که هشت رکعت آن تحت عنوان نافله شب به صورت چهار نماز دو رکعتی و دو رکعت دیگر به نام نماز شفع و یک رکعت آخر به عنوان نماز وتر انجام می‌پذیرد (ملکی تبریزی، 1388ش، ص499؛ مقتدری، 1376ش، ص80).
4-3. شرایط نماز شب
الف) براساس روایتی که در صحیح بخاری نقل شده پیامبراکرم(ص) مسلمانان را از افراط در شب‌زنده‌داری برحذر می‌دارد (فرج، 1383ش، صص54و55).
ب) براساس روایتی که ابوداود، نسایی، ابن‌ماجه، حاکم و دیگران نقل کرده‌اند پیامبر سفارش کرده است تا زن و شوهر به یکدیگر برای برپا داشتن نماز شب کمک کنند به طوری که اگر یکی از آن دو از خواب بیدار نشد دیگری او را بیدار کند (همان، صص58و59).
ج) براساس روایتی که هیثمی نقل کرده زن می‌بایست برای برپاداشتن شب‌زنده‌داری و نماز شب از شوهر خود اجازه بگیرد و بدون اذن شوهر این کار صحیح نیست (همان، ص61).
د) براساس روایتی که بخاری نقل کرده انسان می‌تواند در صورت داشتن عذر مثل پیری و کهولت از رکعات نماز شب بکاهد و یا آن را نشسته بخواند (همان، صص73و74).
هـ) براساس روایتی که مسلم و ابوداود نقل کرده‌اند برای رفاه حال کسی که بر نماز شب مداومت دارد اجازه داده‌اند تا در صورت فوت آن قضایش را در وقت دیگری (بین نماز و نماز ظهر) بجای آورد (همان، صص78و79).
و) اشتیاق در شب‌زنده‌داری از شروط مهم است (ملکی تبریزی، 1388ش، ص525).
ز) برخی گفته‌اند که در هر حالی می‌توان نماز شب را بجای آورد ایستاده یا نشسته یا در حال راه رفتن و... (همان، ص500) البته مسلّم است که اگر ایستاده آن را بخواند فضیلت بیشتری دارد و بهتر است که در صورت نداشتن عذر آن را ایستاده و کامل بخواند. 
نتیجه‌
1. نماز شب بر طبق ظاهر آیات مستحب مؤکد است.
2. این نماز بر طبق آیات می‌بایستی در شب خوانده شود ولی زمان دقیق آن در آیات مشخص نشده بلکه به صورت مجمل به یک سوم یا نیم یا ... از شب اشاره شده اما روایات به آن اشاره کرده‌اند.
3. در یکی از این آیات به استغفار در نماز شب اشاره شده است که همان استغفار در نماز وتر است.
4. تعداد رکعات نماز شب در قرآن ذکر نشده است ولی روایات آن را 11رکعت دانسته¬اند که 8 رکعت با عنوان نافله شب، 2رکعت با عنوان نماز شفع و 1رکعت با عنوان نماز وتر خواهد بود.
5. بر طبق آیات عظمت نماز شب به اندازه‌ای است که پیامبراکرم(ص) به وسیله آن آمادگی برای دریافت قول ثقیل (قرآن) را پیدا می‌کند. 
6. خداوند در آیات برای نماز شب تخفیفی قائل شده است، از این رو هرکس هرچقدر که توان داشته باشد می‌تواند به این فضیلت بپردازد و آن به دو جهت است: 
6-1. برخی از مسلمانان به تجارت می‌پردازند و یا به جهاد می‌روند و یا مریض می‌شوند و از این رو نمی‌توانند به نماز شب بپردازند. 
6-2. اندازه‌گیری مدت شب برای شب‌زنده‌داری به طوری که یقین کند یک سوم یا نیم یا ... از شب را احیا کرده است برای عموم مکلفان مشکل است و به راحتی نمی‌توانند تشخیص دهند که چه مقدار را به شب‌زنده‌داری پرداخته‌اند.



مراجع

1. قرآن کریم، ترجمه عبدالمحمد آیتی.

2. بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1418ق.

3. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407ق.

4. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1417ق.

5. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران؛ مدیریت حوزه علمیه قم، 1377ش.

6. همو، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1372ش.

7. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی­تا.

8. فرج، بسطام عطیه، نماز شب، ترجمه و اقتباس عبدالغنی براهویی، تهران، نشر احسان، 1383ش.

9. قربانی لاهیجی، زین­العابدین، تفسیر جامع آیات الاحکام، تهران، نشر سایه، 1380ش.

10. مقتدری، محمدتقی، نماز شب، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376ش.

11. ملکی تبریزی، جواد، ترجمه کامل اسرار الصلوة، ترجمه محمدحسین محمودی گلپایگانی، تهران، مؤسسه انتشاراتی لاهوت، 1388ش.

نظرات 7 + ارسال نظر
ارمین دوشنبه 25 اسفند 1393 ساعت 19:07

خوشم امد.ممنون

محمد حسین........ دوشنبه 25 اسفند 1393 ساعت 18:52

بسیار بسیار مطالبش بدردم خورد و آموزنده بود

محمد حسین........ دوشنبه 25 اسفند 1393 ساعت 18:46

مطالبش بسیار زیبا بود

حسین.......... دوشنبه 25 اسفند 1393 ساعت 16:55

سلام

از وبلاگتان خیلی خوشم آمد

حسین.......... یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 19:00

ممنونم خیلی زیبا بود

حسین یکشنبه 24 اسفند 1393 ساعت 14:55

بسیار زیبا و آموزنده بود

amiri شنبه 23 اسفند 1393 ساعت 14:42

عالیییییییییییییی بود واز وبلاگ شما خوشم آمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.